خدایا به دنیا نشان از حقیقت نبینم
جهان را رها از غم و رنج و محنت نبینم
خدایا محبت چرا در جهان کیمیا شد
چرا در دل کس فروغ محنت نبینم
خدایا چرا خشم و نفرت نصیب زمین و زمان شد
چرا از زمین دود آتش روان تا دل آسمان شد
خدایا ببخشای اگر دارم گناهم
تو هم گر نبخشی کجا یابم پناهی
خدایا تو مرا دادی جان
تو این کیمیای محبت
در آب و گل من سرشتی
ندانم چنین سرنوشتی چه شد
کز همان روز اول
به پیشانی ما نوشتی
خدایا به دنیا نشان از حقیقت نبینم
جهان را رها از غم و رنج و محنت نبینم
خدایا محبت چرا در جهان کیمیا شد
چرا در دل کس فروغ محنت نبینم
خدایا چرا خشم و نفرت نصیب زمین و زمان شد
چرا از زمین دود آتش روان تا دل آسمان شد